بین الصلاتین روز عاشورا شهرستان فردوس
دردامون دوا میشه با ناله ی غریب حسین ...
دردامون دوا میشه با ناله ی غریب حسین ...
(جهت دیدن عکس در اندازه اصلی روی آن کلیک کنید)
قسم به پاکی شهدا غربت حاکی شهدا لباس خاکی شهدا پرچم عشقه
دلی شکسته و چشمی ز گریه، تر دارم
گشوده ام پر اگر، نیت سفر دارم
اگرچه ماه محرم خزان شدم اما
همیشه چند دهه روضه در صفر دارم
همه ز مرگ پدر ارث می برند و من
بساط گریه ام ارثی ست کز پدر دارم
هشام! زخم دلم که برای حالا نیست
من از غروب دهم زخم بر جگر دارم
زمانه! دست ز قلب شکسته ام بردار
من از بریدن رأسش خودم خبر دارم...
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ الْبَرَّ التَّقِیَّ الْإِمَامَ الْوَفِیَّ...
کسی خبر نشد از غربت نهانی من
نیامده به سرم بهر همزبانی من
فقط غریب مدینه غم مرا فهمد
که همسرم شده در خانه خصم جانی من
کجایی ای پدرم؟ حال و روز من بینی
کمی تو گریه کنی بهر ناتوانی من
برای مادرم آنقدر گریه کردم تا
غم جوانی اش آمد سر جوانی من
بیا و خوب ببین کوچه ی بنی هاشم
به جلوه آمده در وقت قد کمانی من...
باده از تاکِ گُهربار که باشد خوب است
نخل پُر شاخه ثمر دار که باشد خوب است
عشق یک سویه به مجنون نکند فایده، گاه
نام ما هم به لب یار که باشد خوب است
حرم عشق، دم دست که باشد زیباست
یار، دیوار به دیوار که باشد خوب است
به سر خان کرم، دست طمع باید داشت
پس گدا هرچه طلبکار که باشد خوب است
شهر قم شد حرم آل پیمبر (ص)، یعنی
گُل در اُستان نمک زار که باشد خوب است
بنویسید قم، امّا بسرائید بهشت
حق، شفیعِ همه را حضرت معصومه نوشت...
باز هم پشت در خانه صدا پیچیده
بوی دود است که در بیت ولا پیچیده
عده ای بی سر و پا دور حرم جمع شدند
باز هم، همهمه در کوچه ی ما پیچیده
آن طرف نعره شیطانیِ "آتش بزنید"
این طرف صوت مناجات و دعا پیچیده
خلوت پیرترین مرد مناجات شکست
حرف حمله ست که در زمزمه ها پیچیده
گرد و غبارِ غم، زده خیمه به سینه ام
من زائر قبور خراب مدینه ام...
آنجا که گریه ها همه خاموش و بی صداست
هرکس بمیرد از غم آن سرزمین رواست
آنجا که بغض سینه گلوگیر می شود
حتی جوان ز غربت آن پیر می شود
خاکش همیشه سرخ و هوایش غباری است
از گریه های فاطمه آیینه کاری است
اهل مدینه باب عداوت گشوده اند
بر اهل بیت ظلم فراوان نموده اند
هرکس دم از علی زده تخریب میشود
صدیقه ی مطهره تکذیب می شود...
اللَّهُمَّ یَا مَنْ لاَ یَرْغَبُ فِی الْجَزَاءِ وَ یَا مَنْ لاَ یَنْدَمُ عَلَى الْعَطَاءِ وَ یَا مَنْ لاَ یُکَافِئُ عَبْدَهُ عَلَى السَّوَاءِ مِنَّتُکَ ابْتِدَاءٌ وَ عَفْوُکَ تَفَضُّلٌ وَ عُقُوبَتُکَ عَدْلٌ وَ قَضَاؤُکَ خِیَرَةٌ...
اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا أَکْرَمَ مَصْحُوبٍ مِنَ الْأَوْقَاتِ وَ یَا خَیْرَ شَهْرٍ فِی الْأَیَّامِ وَ السَّاعَاتِ،
اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ مِنْ شَهْرٍ قَرُبَتْ فِیهِ الْآمَالُ وَ نُشِرَتْ فِیهِ الْأَعْمَالُ،
اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ مِنْ قَرِینٍ جَلَّ قَدْرُهُ مَوْجُوداً وَ أَفْجَعَ فَقْدُهُ مَفْقُوداً وَ مَرْجُوٍّ آلَمَ فِرَاقُهُ،
اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ مِنْ أَلِیفٍ آنَسَ مُقْبِلاً فَسَرَّ وَ أَوْحَشَ مُنْقَضِیاً فَمَضَ،
اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ مِنْ مُجَاوِرٍ رَقَّتْ فِیهِ الْقُلُوبُ وَ قَلَّتْ فِیهِ الذُّنُوبُ...
قسم به عشق، جدایی ز آشنا سخت است
جدایی از سحر و محفل دعا سخت است
برای دیده ی شب زنده دار خود گریم
قسم به اشکِ سحر، دوری از بکا سخت است
صفای هر دل عاشق! مرو! مرو رمضان!
دوباره رؤیت دلهای بی صفا سخت است
بیا مرو که شیاطین دوباره می آیند
بدون جلوه ی تو انس با خدا سخت است
دوباره وقت اذان، غفلت عارضم گردد
غم جدایی از ذکر ربنا سخت است
پرستوی دل ما را ز بام خود مپران!
که ترک سفره ی شاهانه بر گدا سخت است...
ابن مارد» میگوید؛ به امام صادق(ع) عرض کردم:
پاداش زیارت قبر جدّتان امیرمؤمنان چیست؟
« فَقَالَ: یابْنَ مَارِدٍ!
مَنْ زَارَ جَدِّی عَارِفاً بِحَقِّهِ ؛ کتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکلِّ خُطْوَةٍ حَجَّةً مَقْبُولَةً وَ عُمْرَةً مَبْرُورَةً.
وَ اللَّهِ یابْنَ مَارِدٍ! مَا یطْعِمُ اللَّهُ النَّارَ قَدَماً اغْبَرَّتْ فِی زِیارَه أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ(ع) مَاشِیاً کانَ أَوْ رَاکباً
یابْنَ مَارِدٍ! اُکتُبْ هَذَا الْحَدِیثَ بِمَاءِ الذَّهَبِ »
پس فرمود: ای پسر مارد!
هر کس جدم امیرالمؤمنین(ع) را از روی معرفت زیارت کند،
خداوند برای هر قدمش، پاداش حج و عمره مقبول می نویسد.
به خدا قسم ای پسر مارد! خداوند هر قدمی را -پیاده یا سواره- که در راه زیارتش غبار آلود شود، به آتش دوزخ نمی سوزد. ای پسر مارد! این حدیث را با آب طلا بنویس.
(وسایل الشیعة، ج 10، ص 294، ح 1)
*****************************************************
قبل از آنکه بنویسند جزای همه را
می سپارند به تو قدر و قضای همه را
شب قدر است تو را قدر نمی دانستم
چون تو باید بدهی اجر و سزای همه را
ما برای فرجت آمده ایم امشب؛ کاش-
به اجابت برسانند دعای همه را...
اَلّلهُمَّ اِنّی اَجِدُ سُبُلَ المَطالِبِ اِلیکَ مُشْرَعَةً وَ مَناهِلَ الرَّجاءِ اِلَیکِ مُتْرَعَةً وَ الاسِتعانَةَ بِفَضلِکَ لِمَنْ اَمَّلَکَ مُباحَةً وَ اَبْوابَ الدُعاءِ اِلَیکَ لِلصّارِخینَ مَفْتُوحَةً وَ اَعْلَمُ اَنَّکَ لِلرّاجی بِمَوْضِعِ اِجابَةٍ وَ لِلْمَلْهُوفینَ بِمَرْصَدِ اِغاثَةٍ...
آمدم سوی تو راهی وا کُنم، تا وقت هست
آمدم شاید تو را پیدا کُنم، تا وقت هست
تا شب اِحیای تو کارم توسل کردن است
قصد دارم خویش را اِحیا کُنم ، تا وقت هست
نامه ی اعمال من را می دهی در دست راست؟
زود باید برگه را امضاء کُنم، تا وقت هست
السلام ای دلیل کَرَّمنا ای به عالم امام، آمَنّا
به مسلمانیِ خودت سوگند طاعتت واجب است، سَلَّمنا
این عبارت نوشته بر قلبم از ازل بوده ام تُو را مِنّا
از ازل تا ابد به این سخنیم ما همه بنده ایم، اِرحَمنا
شاهد این که در رکاب توأم و هُوَ «آیهُ لَهُم اَنّا»
«و خَلَقنا لَهُم» به ما خواندی «و مَتاعاً، و رحمةً مِنّا»
مرده بودیم، زندهِ مان کردی و لبت گفت ذکر «اَحیَینا»
شیعۀ فاطمه تویی _ و منم شیعۀ تو قسم به «انزلنا»
حجةُ اللهِ ما تویی آقا!
حجة الله علی الحجج، زهرا...