می خورد بر گونه ام از جانب صحنت شمیمی
می دهی اذن دخول این بار آقا با نسیمی
فرق دارد زائرت واگویه هایش با همیشه
دارد از «باب الجواد» این بار می آید یتیمی
دست خالی آمدم رسم ادب این نیست آقا
میهمان با توشه ای آید به دیدار کریمی
در میان سوره های چشم های مهربانت
«توبه»ام دارد چه«بسم الله رحمن الرحیم»ی
شاه توس! آواره ی آهنگ ناقوست مسیحی
یابن موسی! بی قرار طور آهویت کلیمی
از تو پنهان نیست شرح غصه ها هر چند گم شد
در صدای کفترانت ناله های یا کریمی
زخم های کهنه با دیدار تو درمان شد اما
دردهای تازه آوردیم ای یار قدیمی!
(قاسم صرافان)
هنوز شوق تو بارانی از غزل دارد
نسیم یک سبد آیینه در بغل دارد
خوشا به حال خیالی که در حرم مانده
و هر چه خاطره دارد از آن محل دارد
به یاد چایی شیرین کربلایی ها
لبم حلاوت "احلی من العسل" دارد
چه ساختار قشنگی شکسته است خدا
درون قالب شش گوشه یک غزل دارد
بگو چه شد که من اینقدر دوستت دارم؟
بگو محبت ما ریشه در ازل دارد
غلامتان به من آموخت در میانه ی خون
که روسیاهی ما نیز راه حل دارد...
(سید حمیدرضا برقعی)